نقش ولایت پذیری در حادثه عاشورا

عاشورا را باید مکتبی بزرگ دانست که تمام تاریخ و همه­ انسان­ها به نوعی شاگرد آن هستند؛ درس‌هایی که در قالب این مکتب به نسل دیروز و امروز منتقل می‌شود، آنچنان وسیع و گسترده است که ابعاد مختلف زندگی بشر را در بر می‌گیرد، که به سادگی قابل تبیین نیست.

به عنوان نمونه، یکی از درس‌های بزرگ عاشورا که به مثابه دانشگاه انسان سازی است، درس ولایت پذیری است، چرا که کیفیت ولایت پذیری و ولایتمداری اصحاب امام حسین علیه السلام را که در هیچ دوره تاریخی نمی توان یافت. همچنان که ولایت گریزی بیشتر مردم دوران حضرت امام حسین (ع) نیز موضوعی مهم و قابل تامل است که از یکسو خیانت مستمر آنان به خاندان وحی، لکه ننگی بر دامان جامعه اسلامی بود.

از سوی دیگر عبرت و درس بزرگی برای جامعه امروز ماست تا اولاً جلوه‌ها و بسترهای ولایت‌مداری عاشورا را بشناسیم و بر اساس این شناخت، به بصیرت لازم برسیم چنان که شایسته یک مسلمان واقعی است در مقابل ولی زمان خویش عمل کنیم.

با دقت در مصداق‌های ولایت‌گریزی و شناخت عاقبت و سرنوشت ولایت گریزان، از زندگی آنان درس عبرت بگیریم تا مبادا در امتحان ولایت‌مداری این عصر، شرمسار و سرافکنده شویم و در مقابل ولی امر خویش همچون کوفیان عمل کنیم.

اوج مسئله ولایت‌پذیری در تاریخ اسلام حادثه کربلاست

شکی نیست که شهدای کربلا فدای ولی خدا شدند و قطعاً حماسه بی بدیل عاشورا بدون یاران اباعبدالله الحسین(ع) نمی توانست به این گونه زیبا و ماندگار در ذهن تاریخ ترسیم شود. با تامل در تاریخ اسلام درمی یابیم که اوج مسئله ولایت پذیری در تاریخ اسلام در حادثه کربلاست رخ داده است.

البته شاید گفته شود که امروز مثل آن روز جنگی در کار نیست که بتوان در مسیر کربلا حرکت کرد، اما شایسته است که نوع نگاه خود را به این مقوله تغییر دهیم.

باید بدانیم که اکنون دیگر شهادت مثل آن دوره در کار نیست، چرا که شرایط تغییر کرده، اما درسی که می توان و باید از عاشورا گرفت این است که آن طوری که شهدای کربلا ولایت­مدار بودند، ما نیز ولایت­مدار باشیم.

اخراج آمریکا از منطقه؛ سیاست راهبردی ایران

 اخراج آمریکا از منطقه؛ سیاست راهبردی ایران
نگاهی به سیاستِ راهبردی حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در حوزه غرب آسیا

یکی از نکات مهم دیدار امیر قطر با رهبر انقلاب اسلامی، تصریح حضرت آیت‌الله خامنه‌ای بر «نامناسب بودن وضعیت منطقه» ناشی از «فسادانگیزی آمریکا» بود. پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR در گزارش زیر مواضع حضرت آیت‌الله خامنه‌ای درباره‌ی این مسئله و نیز ضرورتِ خروج نظامیان آمریکایی از غرب آسیا را با تمرکز بر دیدارهای بین‌المللی ایشان بازخوانی می‌کند.

طی یک سال گذشته، موضوع فسادانگیزیِ حضور آمریکایی‌ها در منطقه‌ی غرب آسیا یکی از محورهای مورد تأکید حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در دیدارهای دیپلماتیک و بین‌المللی ایشان بوده است. رهبر انقلاب در دیداری که در اوایل سال 98 با نخست‌وزیر عراق داشتند با اشاره به روند تحولات این کشور به این مسئله پرداختند که اساسا دولت آمریکا دموکراسی در عراق و استقلال این کشور را به ضرر منافع خود می‌داند: «آمریکایی‌ها برخلاف اظهارات لفظی خود، دموکراسی و مجموعه‌ی فعالان سیاسی کنونیِ عراق را به ضرر خود می‌دانند… آمریکایی‌ها و دنباله‌های آن‌ها در منطقه، با تبدیل شدن عراق با چارچوب دموکراسی فعلی و شخصیت‌ها و جریان کنونیِ در رأس کار، مخالفند و آن را به ضرر منافع خود می‌دانند.» 1398/01/17 و بر همین اساس خروج نظامیان آمریکایی از این کشور را مطرح کردند: «دولت عراق باید کاری کند که نظامیان آمریکایی هرچه زودتر از عراق خارج شوند.» 1398/01/17

رهبر انقلاب در دیدار با میهمانان کنفرانس وحدت اسلامى‌ نیز با اشاره به اثرات سوء حضور آمریکایی‌ها در منطقه، ناامنی و شر و فساد را ارمغان آمریکایی‌ها دانستند: «حضور آمریکا در این منطقه‌ی ما جز شر و فساد هیچ اثری نداشته؛ پا در این منطقه گذاشتند، با خودشان شر و فساد آوردند. هر جایی که قدم میگذارند یا ناامنی است یا جنگ داخلی است یا کارهایی از قبیل ایجاد داعش است.» 1398/08/24 همچنین ایشان نفوذ و ایجاد تفرقه را «سلاح اصلی آمریکا» معرفی کردند: «سلاح اصلی آمریکا هم در این منطقه، نفوذ است -نفوذ در مراکز حسّاس و تصمیم‌گیر- ایجاد تفرقه است، ایجاد تزلزل در عزم ملّی ملّتها است، ایجاد بی‌اعتمادی میان ملّتها، میان ملّتها و دولتها، دستکاری در محاسبات تصمیم‌گیران و وانمود کردن اینکه حلّال مشکلات این است که زیر پرچم آمریکا بروید و تسلیم آمریکا بشوید.» 1398/08/24
اساسا تأکید بر تفرقه‌افکنی آمریکایی‌ها بین ملت‌ها و کشورهای اسلامی یکی از نکات کلیدی مورد توجه رهبر انقلاب اسلامی در دیدارهای دیپلماتیک بوده است. مشخصا ایشان در دیدار با جمعی از مسئولان نظام و سفرای کشورهای اسلامی به همین مسئله اشاره کردند: «هر جایی که یک روز سیاستهای انگلیس، و امروز آمریکا در کشورهای اسلامی وارد شد، پا گذاشت، از این فتنه‌انگیزی‌ها به وجود آمد؛ هم بین کشورهای اسلامی اختلاف ایجاد میکنند، نفرت و نقار ایجاد میکنند، هم در یک کشور.» 1398/03/15

از سوی دیگر حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در دیدار با ولادیمیر پوتین رئیس‌جمهور روسیه، به شکست آمریکا در منطقه‌ی غرب آسیا اشاره کردند: «آمریکایی‌ها قصد داشتند با استفاده از شرایط به‌وجودآمده در آن زمان در کشورهای عربی، ضربه‌ی وارده در مصر و تونس را در سوریه و با سرنگونی حکومت طرف‌دار مقاومت جبران کنند اما اکنون کاملاً شکست خورده‌اند.» 1397/06/16 و با استناد به آن «مهار آمریکا» را امکان‌پذیر دانستند: «آمریکا یک خطر برای بشریت است و امکان مهار آن نیز وجود دارد.» 1397/06/16

در یک جمع‌بندی کلی می‌توان سیاست راهبردی مورد تأکید و پیگیری رهبر انقلاب اسلامی را «اخراج آمریکا» از «منطقه‌ی غرب آسیا» دانست. سیاستی که ضرورت آن به تأمین منافع ملی ایران و سایر کشورها و ملتهای این منطقه بازمی‌گردد. از نگاه آیت‌الله خامنه‌ای حضور و دخالت آمریکایی‌ها در غرب آسیا عامل بحران‌آفرینی، بی‌ثبات‌سازی، ناامنی و اختلاف است و این مسئله با همکاری متقابل ملتها و دولتهای این منطقه می‌تواند پایان یابد. این روزها تحولات مهم و سرنوشت‌سازِ ناشی از اقدام تروریستی دولت آمریکا در به شهادت رساندن سردار سپهبد حاج قاسم سلیمانی گام مهمی در تسریع تحولات و بیداری و هم‌گرایی هرچه بیشتر ملتها محسوب می‌شود. تحولی که می‌تواند پیروزی و دستاوردی تاریخی و اساسی را برای ملتها و شکست و ضربه‌ای بنیادین برای نظام سلطه و دولت آمریکا را رقم زند.

متن کامل:

http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=44657

مرکز امدادرسانی 2

#ماجرا | مرکز امدادرسانی
ادامه ?
… و طیّ آن به دیدار مردم در خانه‌ها و آلونکها و چادرها میرفتیم. تعداد افراد خانواده‌ها را آمار گرفتیم. گاهی ارقامی که به ما داده میشد، دقیق نبود؛ ولی ما آن را حمل بر صحّت میکردیم و بررسی مجدّد نمیکردیم. ما به اعماق احساسات و عواطف این مردم نفوذ کرده بودیم.

 توزیع را بر اساس آمارهایی که نوشته بودیم، قرار دادیم. برگه‌هایی برای کوپن خواربار تهیّه کردیم و هر خانواده طبق برگه‌ی کوپن، سهمیّه دریافت میکرد. در این مدّت، علاوه بر موادّ غذایی که گاه‌به‌گاه توزیع میشد، تعداد بسیاری چراغ، پتو، ظرف، فرش و زیرانداز و سایر لوازم ساده‌ی زندگی توزیع کردیم. کسانی بودند که کوپن تقلّبی درست میکردند و امضای مرا روی آن جعل میکردند. ولی امضای من با آنکه ظاهراً ساده بود، امّا رمزی داشت که خود من از آن آگاه بودم. من متوجّه جعل امضا میشدم، امّا به روی آنها نمی‌آوردم.

 در آن روزهای امدادرسانی، آقای حجّتی از سنندج به ایرانشهر آمد. او در تبعیدگاه دوّم خود ـ سنندج ـ بیمار شده بود و مرخّصی گرفته بود تا به کرمان برود. به او اجازه داده بودند. و او از کرمان برای دیدن ما به ایرانشهر آمد. آمدنش فرصتی برای تجدید دیدار بود. با هم شب را تا صبح بیدار ماندیم. صبح از او دعوت کردم تا به شهر برویم و با اتومبیلِ من در شهر بگردیم. خودم پشت فرمان نشستم و او را کنار خود نشاندم. وقتی دید مردم، از زن و مرد و کودک، موقعی که اتومبیل ما را می‌بینند، برای ما دست بلند میکنند و به ما سلام میدهند، شگفت‌زده شد. با تعجّب گفت: به یاد داری در آغاز، مردم حتّی از سلام دادن به ما دریغ میکردند؟! گفتم: بله، به یاد دارم؛ امّا وقتی فردی شریک غم و شادی مردم میشود، اینچنین جایگاهی در دل آنها می‌یابد.

 در پایان پنجاه روز امدادرسانی، و پس از آنکه آنچه را از آثار سیل میتوانستیم برطرف کنیم، کردیم، جشن بزرگی برپا کردیم و من در آن جشن سخنرانی کردم؛ که هنوز متن ضبط‌شده‌ی سخنرانی و تصاویر جشن موجود است.

 بخشی از خاطرات دوران جوانی و مبارزات آقا به نقل از کتاب «خون دلی که لعل شد»

 رسانه اختصاصی نوجوانان سایت Khamenei.ir ?
 @Nojavan_khamenei

مرکز امدادرسانی

#ماجرا | مرکز امدادرسانی

 به اتّفاق آقای رحیمی و آقای راشد به بیرون شهر رفتیم تا خانه‌هایی را که سیل در درّه‌ی شهر تخریب کرده و از جا رُفته، ببینیم. همین خانه‌ها سبب اصلی وقوع این سانحه بودند؛ زیرا این شهر در طول تاریخ در معرض بارانها بوده و آب باران از مسیر درّه راه خود را می‌گشوده و از شهر میگذشته و شهر در گذر قرنها سالم مانده است؛ به همین جهت هر ساخت‌و‌سازی در مسیر این مسیل ممنوع بوده است؛ چرا که این امر موجب بسته شدن راه آب و سرازیر شدن آن به سمت شهر می‌گردیده است. امّا عدّه‌ای که به دنبال زمین رایگان بوده‌اند، با ساختن خانه در این درّه، دست به مخاطره زده‌اند. هنوز هم برخی از این قبیل افراد در برخی شهرها دست به این کار میزنند، بدون آنکه بدانند از این راه نه تنها خود را در معرض خطر قرار میدهند، بلکه کلّ شهر را به خطر می‌اندازند.

 به درّه رفتیم و دیدیم خانه‌هایی که در آنجا ساخته بودند، به‌کلّی نابود شده است. در حالی که آنجا ایستاده بودیم، دیدیم یک خانواده‌ی بلوچ با چند زن و یک مرد و چند کودک از دور می‌آیند. در دست مرد کودکی خوابیده بود و زنان گریه و زاری می‌کردند. وقتی به ما نزدیک شدند، فهمیدیم کودکی که مَرد در دست خود حمل می‌کند، مرده است. این صحنه مرا عمیقاً تکان داد و با صدای بلند به گریه افتادم.

 من نسبت به کودکان و زنان حسّاسیّت خاصّی دارم. اصلاً نمی‌توانم هیچگونه آسیب و اهانتی را به یک کودک یا یک زن تحمّل کنم. بارها به دوستانم گفته‌ام: من برای قضاوت و داوری میان یک زن و یک مرد، مناسب نیستم؛ زیرا حتماً از زن جانبداری می‌کنم! و همینطور در مورد کودکان؛ من حتّی طاقت این را هم ندارم که در صحنه‌های نمایشی فیلمها ببینم کودکان دچار مصیبت می‌شوند. لذا وقتی آن کودک را که در حادثه‌ی سیل جان داده بود، دیدم، احساس اندوه شدیدی کردم و سخت به گریه افتادم. آن خانواده متوجّه گریه و تأثّر من شدند. آقای راشد به من گفت: اینها وقتی دیدند شما بیش از خودشان متأثّر شده‌اید، شگفت‌زده شدند. بعداً خبر گریه‌ی من میان بلوچها منتشر شد.

 به شهر برگشتیم و در کمیته‌ی امدادی که تشکیل داده بودیم، مستقر شدیم. به ما اطّلاع دادند که 80 در‌صد خانه‌های شهر ویران شده و آن خانه‌هایی هم که ویران نشده، آب به داخل آنها راه یافته و تمامی آنها را آب فرا گرفته است. بیشتر خانه‌های ایرانشهر یک طبقه است. ناگهان به ذهنم گذشت که مردم شهر از ناهار دیروز تا کنون غذایی نخورده‌اند و باید گرسنه باشند. دیدم نانواها به علّت سیل، نانواییها را بسته‌اند. آب، هم وارد مغازه‌ها شده بود و هم وارد انبارها؛ و رفع این مسئله چند روزی به درازا خواهد کشید. بنا‌بر‌این گرسنگی، شهر را تهدید میکند. به دوستانم گفتم: بیایید شعار «شهر گرسنه را نجات دهید» را اجرا کنیم و بکوشیم از هر راهی شده، غذا تهیّه کنیم. دیدم مردم، سرگشته و مبهوت در راه‌ها پراکنده‌اند و این سانحه آنها را از احساس گرسنگی غافل کرده است. در کنار راه یک دکّان بقّالی را دیدم که چون از سطح زمین بلندتر بوده، توانسته بود از آب گرفتگی نجات یابد. صاحب مغازه جلوی در مغازه ایستاده بود، به چپ و راست نگاه میکرد و نمیدانست چه باید بکند. نزد او رفتم و گفتم: در دکّان شما چیزی که مردم بتوانند بخورند، یافت میشود؟ گفت: فقط بیسکویت. گفتم: هرچه داری، بده. همه‌ی کارتنهای بیسکویتش را از او خریدم ـ که البتّه زیاد هم نبود ـ و همان‌جا میان مردم آواره توزیع کردم. این فقط یک مقدار خوراک مسکّن و موضعی بود و علاج یک شهر گرسنه را نمیکرد.

 به اداره‌ی پست رفتم و به آقای کفعمی در زاهدان ـ عالم بزرگِ معروفِ همه‌ی استان بلوچستان که قبلاً ذکرش رفت ـ تلفن زدم و در‌باره‌ی ابعاد فاجعه با او صحبت کردم و گفتم: ما به نان و خرما ـ و اگر بشود، پنیر نیز ـ هرچه زود‌‌تر و به هر اندازه که بتوانید، نیاز داریم. از او خواستم با آقای صدوقی در یزد، و با مشهد و تهران نیز تماس بگیرد و به همه اطّلاع دهد که ما به غذا نیاز داریم. چند بار با صدای بلند تکرار کردم: به همه بگویید من با بی‌صبری منتظر نان و خرمایم.

وقتی گوشی تلفن را گذاشتم، دیدم مردمِ پشت سر من با شگفتی به التماس و اهتمام شدید من گوش میدادند و با حالت ستایش و تعجّب، به یکدیگر نگاه میکردند. طبیعی بود که خبر این اقدام من ظرف کمتر از یک ساعت در شهر پخش شود. اهالی شهر به تلاشهای من دل سپردند؛ زیرا از ناتوانی علمایشان و نیز ناتوانی مقامات رسمی در امدادرسانیِ فوری مطّلع بودند. علما قدرت نداشتند و رسمی‌ها هم اهمّیّتی نمیدادند و بلکه عاجز از آن بودند.

 به مسجد آل الرسول رفتم تا آنجا را آماده کنم که مرکز امدادرسانی باشد. همه‌ی نگاه‌ها به مسجد دوخته شد. دو سه ساعت بیشتر طول نکشید که یک کامیون بزرگ پر از نان و خرما و هندوانه و پنیر رسید. بلندگوی مسجد را با تلاوت قرآن کریم باز کردیم و بعد اعلام کردیم که مسجد آل الرسول مرکز کمک به مردم و رساندن غذا برای نجات مردم شده است. به برادرانم گفتم: به هر کس که می‌آید، غذا بدهید. اگر گفت کم است، بیشتر بدهید. اگر دوباره هم آمد، به او بدهید و نگویید قبلاً گرفته‌ای. باید بدین وسیله نگذاریم مردم حریص شوند. البتّه مطمئن بودم که برادرانِ سایر شهرها نیز به ما کمک خواهند رساند. و اینچنین ما کار امدادرسانی را آغاز کردیم.

 من شخصاً میان برادران به‌دقّت تقسیم کار کردم. یک تشکیلات جدّی پیدا کردیم. و من از تجربه‌ی سابق خود در زلزله‌ی شهر فردوس در سال 1347هـ‌‌ .‌ ش (1388هـ‌‌‌‌ .‌ ق) بهره گرفتم. در شهریور آن سال، در شهر فردوس و اطراف آن زلزله‌ی نسبتاً شدیدی اتّفاق افتاد. من و گروهی از برادران برای کمک‌رسانی به آنجا رفتیم و بیش از دو ماه در آنجا ماندیم و طیّ آن، تجربیّات ارزشمندی در زمینه‌ی کمک به مردم و بسیج نیروهای مردمی به دست آوردیم. من از آن ایّام خاطرات جالبی دارم. علی ایّ حال، کار ما در ایرانشهر پنجاه روز ادامه یافت و …

ادامه دارد …

بخشی از خاطرات دوران جوانی و مبارزات آقا به نقل از کتاب «خون دلی که لعل شد»

 رسانه اختصاصی نوجوانان سایت Khamenei.ir 

 @Nojavan_khamenei

علت وضع نامناسب منطقه فسادانگیزی آمریکا و رفقای آن است

رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار امیر قطر و هیئت همراه:
علت وضع نامناسب منطقه فسادانگیزی آمریکا و رفقای آن است

حضرت آیت الله خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب اسلامی امشب (یکشنبه) در دیدار شیخ تمیم بن حمد آل ثانی امیر قطر و هیأت همراه تأکید کردند: شرایط کنونی منطقه بیش از پیش نیازمند تقویت ارتباطات کشورهای منطقه و تأثیر نپذیرفتن از القائات بیگانگان است.
رهبر انقلاب اسلامی گفتند: جمهوری اسلامی ایران بارها اعلام کرده و آقای رئیس جمهور هم صراحتاً گفته است، ایران آماده همکاری های نزدیکتر با کشورهای منطقه است.
حضرت آیت الله خامنه ای شرایط کنونی منطقه را نامناسب دانستند و افزودند: علت این وضعیت فسادانگیزی امریکا و رفقای او است و تنها راه مقابله با آن هم تکیه بر همکاریهای درون منطقه ای است.
ایشان با اشاره به روابط سیاسی خوب ایران و قطر خاطرنشان کردند: روابط اقتصادی دو کشور در سطح روابط سیاسی نیست و باید همکاریهای ایران و قطر در زمینه های مشترک بیش از پیش گسترش یابد.
رهبر انقلاب اسلامی تأکید کردند: البته برخی ها بخصوص آنهایی که از آن سر دنیا به این منطقه آمده اند، تمایل به گسترش همکاریهای کشورهای منطقه ندارند ولی این موضوع ربطی به آنها ندارد و کشورها و ملتهای منطقه، دیگر چنین تحکم ها و دخالت هایی را قبول نمی کنند.
در این دیدار که آقای روحانی رئیس جمهور نیز حضور داشت شیخ تمیم بن حمد آل ثانی امیر قطر در سخنانی با ابراز خرسندی فراوان از دیدار با رهبر معظم انقلاب اسلامی شرایط منطقه را دشوار خواند و گفت: ما با صحبتهای جنابعالی درخصوص لزوم افزایش همکاریهای منطقه ای کاملاً موافقیم و معتقدیم باید گفتگوهای جامع میان کشورهای منطقه برگزار شود.
امیرقطر همچنین با اشاره به مذاکرات خود در تهران افزود: قرار بر این شد که کمیسیون مشترک دو کشور، حدود سه ماه دیگر در ایران برگزار شود و امیدواریم روابط اقتصادی ایران و قطر به سطح روابط سیاسی برسد.
وی همچنین از کمکها و حمایتها و مواضع جمهوری اسلامی ایران در شرایط تحریم قطر، تشکر و قدردانی کرد.

اولین‌ دیدار بعد از سردار

#خواندنی | اولین‌ دیدار بعد از سردار

 حاشیه‌نگاری دیدار رهبر انقلاب با مردم قم، 18 دی‌ماه 1398

 اولین‌سخنرانی آقا بعد از شهادت حاج‌قاسم. همین کافی است که برای رسیدن به بیت رهبری تند و پرشتاب‌تر از همیشه قدم بردارم؛ مثل قمی‌هایی که گروه‌گروه در خیابان فلسطین به‌سرعت از کنارم رد می‌شوند تا هرچه‌زودتر خودشان را به در ورودی بیت برسانند. هرسال حوالی نوزدهم دی‌ماه، به مناسبت سالروز قیام بزرگ مردم قم در نوزدهم دی‌ماه 1356 که به انقلاب بهمن 57 منتهی شد، مردم این شهر با آقا دیدار می‌کنند. مثل همسایگان حضرت معصومه سلام‌الله‌علیها، دل توی دلم نیست که آقا را ببینم. دل توی دلمان نیست که آقا را ببینیم.

 آن‌طرف‌تر، یکی از مسئولین با بی‌سیم مشغول استعلام است و مقابلش پیرزنی ایستاده که اصرار دارد کفن‌پوش به دیدار آقا بیاید و پارچه سفید بلندی را به نماد کفن روی دست گرفته. کفش‌های کتانی‌اش توجهم را به خودش جلب می‌کند. چین‌های صورتش آن‌قدر عمیق و متعددند که می‌گویند دست کم باید در دهه ششم زندگی‌اش باشد، اما چشمان تیز و درخشانی دارد که صورتش را نمکین و جوان کرده.

 مسئول بازرسی هم مثل من، توجهش به او جلب شده: «خوش اومدین! کارت ویژه هم که دارین حاج‌خانوم!» پیرزن نخودی می‌خندد: «ها که دارم! من سرباز خامنه‌ایم» و وارد حیاط بیت می‌شود، پارچه سفیدش را هم می‌برد سمت امانات. زنی که پشت سر او در صف ایستاده، چفیه توی دستش را باز می‌کند تا مدارکش را از آن بیرون بیاورد. به یاد روزهای جنگ می‌افتم و چفیه‌ای که همیشه گره‌گشا بود. از کنارم که رد می‌شود، می‌گوید: «حاج‌خانوم رو دیدی؟ هرسال میاد دیدار. مادر شهیده. ورزشکار هم هست!»

 برای خواندن متن کامل به سایت یا #نرم_افزار_موبایلی نو+جوان مراجعه کنید ?

http://nojavan.khamenei.ir/showContent?ctyu=15989

 
مداحی های محرم