فاطمیون
یاس بوی حوض کوثر می دهد عطر اخلاق پیمبر می دهد ....
یاس بوی حوض کوثر می دهد عطر اخلاق پیمبر می دهد ....
#خواندنی | از چهارزبَر تا مرصاد
گزارشی از آخرین حماسه حضور مردم در دوران دفاع مقدس
چهار روز پس از پذیرش قطعنامهی 598 توسط ایران، ارتش صدام دوباره به ایران حمله کرد. از آنجا که پس از پذیرش قطعنامه اکثریت نیروهای نظامی ایران از منطقه تخلیه شده بودند، بعثیها توانستند تا 30 کیلومتری خرمشهر پیشروی کنند. خرمشهر مدافعان چندانی نداشت و در آستانه سقوط قرار گرفت. اما دم مسیحایی امام خمینی(ره)، روح تازهای به جبههها دمید و مجددا خیل گسترده مردم به سمت جبههها شتافتند و نیروهای بعثی مجبور به عقبنشینی شدند. اما منافقین بیکار ننشستند. آنها که پایان جنگ را به ضرر خود میدیدند و هر لحظه احتمال میدادند که ممکن است بعد از جنگ، جایی در کنار صدام نداشته باشند، طرح عملیات «فروغ جاویدان» را کلید زدند.
حمایت گستردهی آمریکا و اروپا از منافقین
عصر روز جمعه 31/4/67، حدود ساعت 6 بعدازظهر به قسمتهای مختلف قرارگاه اشرف و اردوگاههای دیگر ابلاغ شد که همه برای سخنرانی مسعود رجوی رأس ساعت 8 در سالن عمومی حضور داشته باشند. ساعت در حدود 11:30 شب بود که مسعود و مریم وارد سالن شدند. رجوی شروع به سخنرانی کرد. حدود نیم ساعت از شروع صحبتش گذشته بود که گفت: «کارهای بزرگ در پیش داریم… دیگر وقت آن رسیده است که به ایران برویم. طرح عملیات بزرگی را کشیدهایم که در نهایت منجر به فتح تهران و سقوط رژیم میشود.» بعد هم با همان توهم همیشگی گفت: «جمعبندی نهایی در میدان آزادی تهران.»
منافقین سعی کردند تمام عناصر خود در خارج از کشور و بالاخص اروپا را در قالب این ارتش سازمان دهند. نیرویی به تعداد تقریبی 15 هزار نفر که توسط صدام به تجهیزات نو و پیشرفتهی آن روز مجهز شده بود. در کنار این، منافقین از حمایتهای مستقیم آمریکا هم برخوردار بودند. در 30 خرداد 67، 137 نماینده کنگره و 14 سناتور طی نامهای به «جورج شولتز»، وزیرخارجه وقت آمریکا، از وی خواستند که به جنبشهای مقاومت داخلی در ایران توجه کند و در همین راستا حمایت از سازمان مستقر در عراق (یعنی منافقین) را اکیداً توصیه کرده بودند. «مروین دایملی» نماینده کنگره آمریکا نیز روز دوشنبه 6 تیرماه 67 در تظاهرات سازمان در واشنگتن شرکت کرده و طی سخنانی که از یکی از شبکههای تلویزیونی آمریکا هم پخش شد اظهار داشت: «نباید دست از تلاش کشید، مطمئن باشید که با کمی صبر و تلاش بیشتر بهزودی از مهران به تهران رژه خواهید رفت.»
هجوم بیرحمانه منافقین
ساعت چهار بعد از ظهر سوم مرداد، منافقان از مرز خسروی گذشتند و در پناه ارتش بعث تا سرپل ذهاب پیش آمدند. بعد به سمت باختران (کرمانشاه) پیشروی کردند. آنها برای رسیدن به باختران باید دو شهر کرند و اسلامآباد غرب، و سپس تنگههای پاتاق، حسنآباد و چهارزبر را پشت سر میگذاشتند. در راه، هر جنبندهای را که میدیدند، فورا میکشتند. زن و مرد و کودک بیگناه، از ترس کشته شدن، وحشتزده از پیش رویشان فرار میکردند.
با شروع حمله شهرهای سرپلذهاب، کرند و پس از آن اسلامآباد در روز اول اشغال شد. منافقین شب اول در اسلامآباد توقف کردند و همهی مجروحان حاضر در بیمارستان را قتلعام کردند. پس از تصرف سه شهر در روز اول، منافقین مسرور از پیروزی به دست آمده به سمت کرمانشاه حرکت کردند. حتی رادیو منافقین با ارسال پیام برای مردم کرمانشاه، از آنها میخواهد خود را برای ورود نیروهای منافقین آماده کنند.
منافقین متلاشی شدند
صبح روز پنجم مرداد عملیات مرصاد از طرف نیروهای ایرانی شروع شد. منافقین که در طول مسیر با مقاومت روبهرو نشده بودند و انتظار نداشتند با نیروهای زیادی درگیر شوند، ناگهان خود را در حجم زیادی از آتش دیدند. نیروهای ایرانی در 34 کیلومتری اسلامآباد و در منطقه چهارزبر با منافقین درگیر شدند. فرماندهی عملیات برعهدهی کسی نبود جز «علی صیاد شیرازی». از سوی ستاد کل به او مأموریت داده شد تا غائله را بخواباند. با پشتیبانی نیروی هوایی ارتش، از روز دوم تعداد زیادی از منافقین کشته شدند. چتربازان توسط هلیکوپترهای هوانیروز در جاده کرند و تنگهی پاتاق، عقبه منافقین را مسدود و ارتباط آنها را قطع کردند و نهایتا باقیمانده منافقین که جان سالم به در بردند، به روستاهای اطراف گریختند. عدهای نیز با خوردن سیانور خودکشی کردند. پس از پایان عملیات تنگهی چهارزبر، «تنگهی مرصاد» نام گرفت.
نکتهی قابل تأمل در خصوص عملیات مرصاد این بود که 700 نفر از اعضای معدوم منافق در این عملیات توابینی بودند که در سالهای قبل از آن با فرمان عفو امام خمینی(ره) از زندان آزاد شده و در عملیات مرصاد شرکت کرده بودند. حتی با شروع عملیات مرصاد، زندانیان منافقی که در زندان دوران محکومیت خویش را سپری میکردند نیز اقدام به شورش و قیام نمودند تا به خیال خام خودشان با فرار از زندان به یاری و کمک منافقان مهاجم به کشور بشتابند اما آنچه خدا میخواست چیز دیگری بود، همان که به آخرین پیامبرش وعده داده بود: «إِنَّ رَبَّک لَبِالْمِرْصَاد».
نوجوان؛ انرژی امید ابتکار
@nojavan_khamenei
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط رخشاني زابل در 1398/05/05 ساعت 07:46:00 ب.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |