این بانگ آزادی

 این بانگ آزادی

#خواندنی

درباره زندگی و شعر مرحوم‌حمید سبزواری

خمینی ای امام!
حتماً تا حالا یک‌بار هم که شده، مچشان را گرفته‌اید! همه‌شان همین‌طورند. یا موقع میوه‌خوردن جلوی تلویزیون یا وقت رانندگی همراه گوش‌دادن به رادیو. حتی بعد از برگشتن از راهپیمایی‌ها یا پنج‌شنبه‌ها موقع ردشدن از مزار شهدا. بالاخره جایی بوده که پدر یا مادرتان را ببینید که غافل از حضور شما و بقیه، انگار به روزگار کودکی یا جوانی‌شان برگشته‌اند. یادشان رفته شما دارید نگاهشان می‌کنید و همراه صدایی که از تلویزیون، رادیو یا بلندگو بلند است، دم گرفته‌اند: «خمینی ای امام! خمینی ای امام!» یا شاید هم «این بانگ آزادی است کز خاوران خیزد» و یا «برخیزید ای شهیدان راه خدا». می‌بینید؟ آن‌قدر این‌سرودها آشنایند که همین‌حالا که دارید یک‌مصرعشان را می‌بینید، موسیقی‌شان در سرتان می‌پیچد! این‌سرودها نه تنها برای گوش شما و پدر و مادرتان، که به گوش یک‌ملت آشناست. خالق آن‌ها هم نامی بزرگ و آشناست: «حمید سبزواری».

حسین‌آقا ممتحنی
اسم اصلی‌اش این بود؛ «حسین‌آقا ممتحنی»، اما آن‌وقت‌ها، یعنی در دهۀ 20 و 30 شمسی و حتی چندین‌سال بعد از آن، رسم بود که مثل گذشتگان، شاعران برای خودشان تخلص داشته باشند. حسین‌آقا هم «حمید سبزواری» را به‌عنوان نام هنری‌اش انتخاب کرد و تا آخرین‌روز زندگی‌اش، یعنی بیست‌ودوم خردادماه سال 1395 که به‌خاطر بیماری از دنیا رفت. او در سبزوار به دنیا آمده بود و همان‌جا هم به خاک سپرده شد. روی جلد تمام کتاب‌هایش هم، از «سرود درد» گرفته تا «سرود سپیده» و مجموعه‌کامل آثارش که سال گذشته چاپ شد و تمام سرودهایش هم در آن آورده شده، «این‌بانگ آزادی»، همین‌نام درج شده.

 پدر شعر انقلاب
حمید سبزواری پدر شعر انقلاب است و این‌عنوان را به این‌سادگی‌ها به او نداده‌اند. اگر شعرهایش را بخوانید، خودتان متوجۀ تفاوت آن‌ها با شعر شاعران دیگر می‌شوید. می‌گویند شعر او، «شناسنامۀ زمان‌مند انقلاب اسلامی» است؛ چون به هر اتفاق مهم سیاسی و اجتماعی که در تاریخ انقلاب اسلامی افتاده، واکنش نشان داده است؛ آن هم واکنشی هنرمندانه و حرفه‌ای مثل شعر. اتفاقاتی مثل کودتای بیست‌وهشتم مرداد، قرارداد کنسرسیوم نفت، پیروزی انقلاب، جنگ تحمیلی و شخصیت‌هایی مثل شهید نواب صفوی، امام خمینی و شهدای دفاع مقدس و… شما می‌توانید بازتاب همۀ این‌ها را در شعر مرحوم‌سبزواری ببینید.

 دریچه‌ای برای هوای آزاد
«بنده از اوایل انقلاب، از همان‌ماه‌های اول انقلاب با آقای حمید آشنا شدیم و مراودۀ ادبی و شعری با ایشان پیدا کردیم. در آن‌گرفتاری‌ها و اشتغالات عجیب و غریب آن‌روز ما، او یک‌دریچه‌ای بود که یک‌هوای آزادی را به ما می‌رساند و بنده مغتنم می‌شمردم. از آن‌وقت تا آخر عمر، همواره این‌مرد به‌روز بود؛ یعنی شعرش شعر روز بود»
95/3/31

همه می‌دانند که آقا، چقدر در عرصۀ ادبیات و به‌ویژه شعر، صاحب‌نظر، خوش‌ذوق و مطلع‌اند. جملات بالا را ایشان با همان‌ذوق و نگاه متخصص دربارۀ مرحوم سبزواری گفته‌اند. شعرها و سرودهای او، از مردم و برای مردم بودند و همین بود که به‌راحتی جایشان را در دل‌ها باز می‌کردند.
خودتان خاطره‌ای را که آقا دربارۀ سرودهای انقلابی او تعریف کرده‌اند، در بخش بعد بخوانید!

 هوای تازه
«خدا رحمت کند شهیدمجید حداد عادل را… می‌گفت وقتی در سال 59 سنندج از دست ضد انقلاب آزاد شد… مردم خوشحال شدند و به خیابان‌ها آمده بودند… دیدم که یکی از آبمیوه‌گیری‌ها یک‌بساط آبمیوه‌گیری کنار خیابان راه انداخته. این‌جوان‌ها هم آمدند ایستادند و منتظر نوبت‌اند که او آبمیوه بگیرد و بدهد به این‌ها. او همین‌طور که هویج را می‌گذارد در ماشین آبمیوه‌گیری و دسته را فشار می‌دهد، این را دارد می‌خواند: «این بانگ آزادی است کز خاوران خیزد». این را تازه حمید گفته بود؛ شاید مثلاً فرض کنید یک‌ماه بود، دوماه بود یا شاید هم کمتر که این‌شعر گفته شده بود. حالا در سنندج یک‌نفری که دارد آب‌هویج می‌گیرد، کسی هم به او نگفته بخوان، به قول آقای فیض طرف‌دار نظام هم نبوده که به او گفته باشند این‌شعر را بخوان،؛ نه! همین‌طور خودش به‌طور طبیعی [می‌خواند]. ببینید! سرود این است؛ یعنی سرود مثل هوای تازه، مثل هوای بهاری نفوذ می‌کند.»
95/3/31

 به مناسبت سالگرد وفات حمید سبزواری

 نو+جوان؛ انرژی امید ابتکار
 @Nojavan_khamenei

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی

درخواست بد!

پارامتر های درخواست شما نامعتبر است.

اگر این خطایی که شما دریافت کردید به وسیله کلیک کردن روی یک لینک در کنار این سایت به وجود آمده، لطفا آن را به عنوان یک لینک بد به مدیر گزارش نمایید.

برگشت به صفحه اول

Enable debugging to get additional information about this error.