برنده‌تر از شمشیر

 برنده‌تر از شمشیر

 روایت نبرد کلمات زینب کبری سلام‌الله علیها در مصاف زنجیرها و شمشیرها

 سر را گذاشته بودند در تشت، جلوی تخت یزید. اسرا وارد سرسرای کاخ شدند. چشم زینب سلام‌الله علیها به سر حسین علیه‌السلام افتاد در تشت. آوازی سوزان از گلویش بلند شد که بند دل‌ها را پاره ‌کرد. مشت به گریبان کوبید و فریاد کشید: «دریغِ حسین! دریغِ تو ای حبیب خدا! دریغِ تو فرزند مکه و منا! دریغِ تو فرزند فاطمۀ زهرا، برگزیدۀ زن‌ها، حیف از تو فرزند دختر رسول خدا!»

 از جملات زینب سلام‌الله علیها، همۀ آن‌ها که مقابل یزید ایستاده بودند، اشک ریختند. مجلسی که یزید ترتیب داده بود تا به خیالش اسیران آل محمد را تحقیر کند، داشت به هم می‌خورد. همه شده بودند عزادار حسین علیه‌السلام. دست برد کنار تخت مجللش. ترکه‌ای ‌چوبی برداشت. چوب خیزران. دست دراز کرد و با چوب، به دندان پیشین سر بریدۀ حسین، ضربه می‌زد و می‌گفت: «امروز باشد تلافی روز بدر».

«ابوبرزۀ اسلمی»، مثل بقیۀ آن‌ها که ایستاده بودند و جسارت یزید را تماشا می‌کردند، می‌دانست عقدۀ یزید و پدرش معاویه، دنباله‌دار است و از پیش از حسین می‌آید؛ از علی، از امیرالمؤمنین. طاقت نیاورد. فریاد زد: «چوبت را عقب بکش یزید! چوبت را بردار که من بارها دیدم رسول خدا، لب و دندان حسین و برادرش، حسن را می‌بوسید و می‌گفت: «شما سیّد جوانان اهل بهشتید. خدا قاتل شما را بکشد و نفرین کند و جهنم را که چه بد جایگاهی هم هست، برایش آماده کند».

 چوب در دست یزید شل شد. خون دوید توی صورتش. نعره زد تا ابوبرزه را از کاخ بیرون ببرند. کشان‌کشان بردندش.نمی‌خواست قافیه را ببازد. فکر می‌کرد با این سر بریده که مقابلش گذاشته، پیروز میدان است. بی‌وقفه از سر، عطر خوشی بلند بود؛ در تالار کاخ یزید، پراکنده….

#به_رهبری_حسین علیه‌السلام

 برای خواندن متن کامل به سایت یا #نرم_افزار_موبایلی نو+جوان مراجعه کنید ?
 https://nojavan.khamenei.ir/showContent?text&ctyu=18284

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی
This is a captcha-picture. It is used to prevent mass-access by robots.