بلد شهر کتاب

 نو+کتاب | ماجراهای من و دوستم

۷_ بلد شهر کتاب

 بعضی وقت‌ها کتابخوان‌ها کارهای عجیبی می‌کنند. مثلاً دارید با هیجان از قصه کتابی که نام نویسنده‌اش را هم درست به‌خاطر ندارید، تعریف می‌کنید که یک‌دفعه می‌پرسند: کدوم انتشارات چاپش کرده؟ این‌طور وقت‌ها آدم بدش نمی‌آید بی‌خیال تعریف‌کردن بقیه قصه شود و بگذارد طرف هم برای خودش در همان دنیای خیالی انتشارات و شمارگان و سال چاپ تنهایی بچرخد. همین کارها را می‌کنند که مردم از کتاب‌زده می‌شوند دیگر!

 هنوز خیلی بچه بودم که اسم «شناسنامه کتاب» را شنیدم. آن موقع سریع اولین کتابی که دم دستم بود را باز کردم تا ببینم این شناسنامه، شناسنامه که می‌گویند چیست. نه عکس داشت، نه مُهر ثبت احوال. فقط مجموعه‌ای بود از اعداد و کلمات فارسی و انگلیسی که معنای نصفشان را هم نمی‌دانستم. بعدتر هرچه بیشتر خواندم، مثل تازه‌واردی که با محله‌ها و خیابان‌های شهر جدید آشنا می‌شود، صفحات کتاب برایم معنادارتر شد.

 هرکتاب جدیدی که برمی‌داشتم، بعد از خواندن عنوان و نام نویسنده، پشت جلد را نگاه می‌کردم تا اگر خلاصه یا معرفی‌ای دارد، بخوانم. بعد دنبال نام ناشر می‌گشتم. حالا تازه‌واردی بودم که می‌داند میدان اصلی شهر کدام است و کدام خیابان‌ها به آن می‌رسند…

#رفاقت_ماندگار

 برای خواندن متن کامل به سایت یا #نرم_افزار_موبایلی نو+جوان مراجعه کنید ?
https://nojavan.khamenei.ir/showContent?text&ctyu=20392

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی
This is a captcha-picture. It is used to prevent mass-access by robots.