تلنگر

#تلنگر 

میدانم روزی تو را خواهم دید؛ روزی در حوالی میلادَت… روزی که دیگر برای چراغانی شهر، نیازی به ریسه نیست؛ نورِ وجود تو شهر را روشن خواهد کرد.

تو می‌آیی و تمام میشود این روزهای سخت نبودنت.
میدانم خواهی آمد؛ اما…
اما اگر من بخواهمَت…
اگر دل بِکَنم از گناهانم…
همان گناهانی که هر سال به آن اقرار میکنم، بی آنکه از قلم بیفتد؛ همان های سالهای قبل، همان های تکراری…

دلهای ما مُرده است.
برای با تو بودن، برای با تو یکی شدن، باید زنده شویم؛ باید مضطر شویم؛ باید دعا کنیم.

میدانم روزی تو را خواهیم دید؛ اگر بخواهیم…
از همین لحظه، همین شب؛ شبِ میلادَت

#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
@Mahdaviat

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی
This is a captcha-picture. It is used to prevent mass-access by robots.