فاطمیون
یاس بوی حوض کوثر می دهد عطر اخلاق پیمبر می دهد ....
یاس بوی حوض کوثر می دهد عطر اخلاق پیمبر می دهد ....
#خواندنی | توی دروازه!
وقتی دانشآموزها، مدرسه را به دست میگیرند…
7️⃣ قسمت هفتم (قسمت آخر)
نمایشگاه آماده شده بود. جواد فِلِشهایی را از در مدرسه تا ورودی نمایشگاه نصب کرده بود. فلشهایی که به بچهها خط میداد تا برسند به شنیدن و دیدن یک روایت…
هر روز قبل از زنگ تفریح، با هماهنگی معاون پایه و معلم یکی از کلاسها، بچههای کلاس را برای بازدید نمایشگاه به نمازخانه میآوردیم و 30 دقیقهای به روایت نمایشگاه میپرداختیم. یک روز هم رفتم و از آقای مدیر خواهش کردم تا برای بازدید نمایشگاه بیاید، آقای مدیر هم استقبال کرد. ورودی نمایشگاه یک تخته خواب گذاشته بودیم، همان تخت خواب اتاق سرایدار! یکی از بچهها روی آن بسته شده بود و آن یکی با یک کت و شلوار اتو کشیده و کراوات گلگلی نقش یک ساواکی را بازی میکرد.
وارد که میشدیم به غرفه اول میرسیدیم، غرفه علی. برای برپایی غرفهاش از پارچهها و کاغذهای مشکی استفاده کرده بود. جوری که قشنگ معلوم بود بالاتر از سیاهی رنگی نیست. یک در پارچهای برای غرفه ساخته بود که با بستن آن، چشم چشم را نمیدید و علی با چراغ قوه به روایت غرفه میپرداخت…
برای خواندن ادامه این ماجرا به سایت یا #نرمافزار_موبایلی نو+جوان مراجعه کنید ?
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط رخشاني زابل در 1398/11/24 ساعت 11:15:00 ب.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |