دیدار با فرمانده

#خواندنی | دیدار با فرمانده

حاشیه‌نگاری دیدار بسیجیان با رهبر انقلاب، ششم آذرماه 1398

صبح خنک و البته بهتر است بگوییم خیلی‌خنک ششم آذر. نسیم نرمی می‌وزد و برگ‌های بی‌رمق پاییزی را روی سنگ‌فرش‌های پیاده‌رو، تکان می‌دهد. هوا آلوده است. بیشتر چهره‌ها با ماسک پوشانده شده‌اند و تو از بالای ماسک تنها می‌توانی پف چشم‌های خواب‌آلود سر صبح را در صورت‌ها ببینی. یکی از خیابان‌ها اما، سرزنده‌تر از بقیه است. سروصدای گفت‌وگوهایی که در آن پیچیده، شباهتی به بقیه خیابان‌ها ندارد. آن‌قدر لهجه‌های تازه و مختلف و صداهای سرحال‌ از آن شنیده می‌شود که انگار همه ایران در این‌خیابان جمع شده‌اند. خیابان فلسطین امروز میزبان گروهی از بسیجی‌های کل کشور است؛ مهمانان سحرخیزی که شوق دیدار آقا، چشم‌هایشان را پر از نشاط و سرزندگی کرده است.

 ازدحام جمعیت پشت در حسینیه بیشتر است. همان‌شیرینی‌های آشنا و لیوان کاغذی شیر گرم در دست مهمان‌هاست که پیش از ورود به حسینیه، پذیرایی می‌شوند. دختر نوجوانی که کنارم ایستاده، رو به چهره‌ای که انگار میان‌سالی‌های خود اوست، می‌گوید: «آدم واقعاً حس می‌کنه اومده خونه آقا! چقدر می‌چسبه این‌شیرینی مامان!» مادرش با لبخند، سری به تأیید تکان می‌دهد و شیرینی خودش را در دستمال کاغذی می‌پیچد و همان‌طور که آن را در جیب ژاکتش می‌گذارد، می‌گوید: «اینو ببریم برای داداشت خوشحال بشه. بچه‌م چه غصه‌ش بود که نتونست بیاد». مادرها، همه‌جا مادرند!

 برای خواندن چندین روایت جذاب و #خواندنی دیگر از این دیدار به سایت یا #نرم_افزار_موبایلی نو+جوان مراجعه کنید ?

http://nojavan.khamenei.ir/showContent?ctyu=15602

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی
This is a captcha-picture. It is used to prevent mass-access by robots.