شهید محمدرضا پورحاجی احمد

در صحن امام هشتم نشسته بود و انگار این لحظات برایش آشنا بود.

سال ها پیش امام رضا(ع) را قسم داده بود و از او پسری گرفته بود.

به دنیا که آمد اسمش را محمدرضا گذاشت پسری که بعد از شهادتش ۹سال مفقوالجسد شده بود.

اشک در چشمان مادر حلقه زد و برای بار دوم همان پسر را از همین آقا می خواست.

پای دیگ نذری امام حسیـن (ع) بود که صدایش زدند:محمدرضا آمده باید سریع برگردید قم ..

شهید محمدرضا پورحاجی احمد?

منبع: کتاب شهیدستان

@khadem_shohda

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی
This is a captcha-picture. It is used to prevent mass-access by robots.