شیرزن وطن

شیرزن وطن (قسمت اول)

 «مرضیه حدیدچی» در سال 1318 در همدان متولد شد. تحصیلاتش را در مکتب‌خانه و در نزد پدر آغاز کرد. او در پانزده سالگی با محمدحسن دباغ ازدواج و به تهران مهاجرت کرد. در تهران مشغول خواندن دروس حوزوی شد و از محضر آیت‌الله سعیدی و شیخ علی خوانساری استفاده کرد. مرضیه خانم، هشت فرزند داشت و در کنار تربیت فرزندان و خانه‌داری به درس و فعالیت‌های سیاسی و اجتماعی نیز می‌پرداخت.
? اوایل دهه چهل بود که وارد تشکیلات سیاسی با رهبری شهید سعیدی در تهران شد و به پخش اعلامیه و فعالیت‌های سیاسی مشغول شد. از سوی دیگر به واسطه اقوامش که دانشجو بودند با دانشجویان مبارز در دانشگاه‌های تهران، آریامهر (صنعتی شریف) و ملی (شهید بهشتی) همکاری می‌کرد. آنها اعلامیه‌های امام را تکثیر و در دانشگاه‌های تهران، تنکابن، آغاجری و همدان پخش می‌کردند.
? مرضیه خانم بخاطر بیماری قلبی پسرش محمد، مجبور شد سفری کوتاه به انگلیس داشته باشد. در این سفر و در حین پیگیری روند درمان فرزندش با اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان اروپا و آمریکا آشنا شد و اطلاعات زیادی از آنها بدست آورد.
 در سال 49، شانزده نفر از ماموران ساواک به خانه خانم حدیدچی ریختند و پانزده نفر از کسانیکه در خانه بودند یا به آنجا رفت و آمد داشتند را دستگیر کردند و شش روز خانه را محاصره کردند و در آنجا ساکن شدند تا بتوانند افراد بیشتری را دستگیر کنند. خانم دباغ با ترفندها و زیرکی خاصی که داشت، توانست همه اعلامیه‌ها و نوارهایی را که در خانه بود با کمک کودکانش، از خانه خارج کند.
 دو ماه بعد، مامورین ساواک مجدد به خانه آنها می‌روند و این‌بار مرضیه خانم را با خود به کمیته ضد خرابکاری می‌برند. آن‌ها چهل روز در زندان زیر انواع شکنجه‌های جسمی و روحی او را آزار می‌دهند تا بتوانند از او اعتراف بگیرند. برای آزار بیشتر او، دختر بزرگش رضوانه را که تازه عقد کرده بود، نیز دستگیر می‌کنند و شکنجه می‌دهند. حجاب از سر آنها برمی‌دارند ولی رضوانه و مادرش، پتوهای سربازی را روی سر و گردن خود می‌کشند و همین باعث تمسخر کردن آنها می‌شود و بین ساواک به مادر و دختر پتویی معروف می‌شوند.
زخم‌های خانم دباغ بخاطر عدم رسیدگی عفونی می‌شود در حدی که بوی اذیت‌کننده آن تمام سلول را می‌گیرد. بعد از چهل روز، او را با حالی نزار و بدنی مجروح آزاد می‌کنند ولی رضوانه همچنان در زندان می‌ماند.
خانواده، مرضیه را در بیمارستان بستری می‌کنند. او چهل روز در بیمارستان بستری می‌شود؛ تا کمی حالش بهبود یابد. شیرزن وطن از همان ابتدای آزادی متوجه می‌شود رهایی‌اش، طعمه‌ای‌ست برای یافتن هم‌رزمانش و مخفیانه به آنها اطلاع می‌دهد کسی فعلا ارتباطی با او نداشته باشد. چهار ماه از رضوانه دخترش بی‌خبر می‌ماند تا بخاطر اعتراف یکی از زندانیان، مجدد دستگیر می‌شود و در زندان دخترش را می‌بیند.
شکنجه‌های دهشتناک دوباره شروع می‌شود و علاوه بر زخم‌های جدید، زخم‌های قبلی نیز دوباره پدیدار می‌شوند. شلاق به کف پا، شوک الکتریکی، شکنجه با آپولو، زدن باتوم برقی به نقاط حساس بدن و … گوشه‌ای از شکنجه هایی است که خانم دباغ در این مدت تحمل کرد. زخم‌ها دوباره عفونی می‌شوند؛ در حدی که هم‌بندی‌های مرضیه تحمل بوی بد آن را نداشتند و درخواست انتقال او به جایی دیگر را کردند. پزشکان مرگ او را پیش‌بینی کردند و همین اوضاع باعث شد ساواک او را آزاد کند تا مرگش در زندان اتفاق نیفتد.

شیرزن وطن (قسمت دوم)

 مرضیه بعد از آزادی از زندان و بهبود نسبی، از کشور فرار می‌کند و به لندن می‌رود و با آمدن محمد منتظری به لندن، دایره فعالیت‌هایش گسترش پیدا می‌کند.
 خانم حدیدچی در سفری که به عراق می‌رود به محضر امام شرفیاب می‌شود و وضعیت خودش و خانواده و بچه‌هایش را که در ایران مانده بودند، بازگو میکند و از امام کسب تکلیف می‌کند. امام به او می‌گویند: “در همان‌جا بمانید، ان شالله اوضاع تغییر می‌کند و همه با هم برمی‌گردیم” این صحبت امام، مرضیه را در تلاشش برای مبارزه مصمم‌تر می‌کند. مرضیه بعد از این به لبنان و سوریه می‌رود و آموزش‌های نظامی می‌بیند. در پاریس و لندن به فعالیت ضد رژیم شاهنشاهی می‌پردازد و آنگاه که امام به فرانسه تبعید میشوند، به آنجا نزد امام می‌رود.

 خانم دباغ بعد از پیروزی انقلاب و در اسفند ماه 57 به ایران بازمیگردد. او تنها زنی بود که در جمع تصمیم‌گیران تشکیل سپاه پاسداران حضور داشت و خود نیز مسئولیت سپاه همدان که مهم‌ترین پایگاه غرب کشور بود را تا اواسط سال 60 عهده‌دار شد.
? سپس 3 دوره نماینده مجلس شورای اسلامی شد. او مسئولیت زندان های تهران را نیز مدتی به عهده داشت. همچنین بازرسی زندان های کل کشور را نیز عهده دار بود.
یکی دیگر از افتخارات این بانوی مبارز، مسئولیت رساندن نامه امام راحل به گورباچف بود که به همراه آیت‌الله جوادی آملی و محمدجواد لاریجانی به این ماموریت رفت.
 مرضیه حدیدچی، صبح پنجشنبه 27 آبان 95 پس از گذراندن دوره‌ای بیماری در بیمارستان خاتم الانبیاء تهران دعوت حق را لبیک گفت.

 @Khamenei_Reyhaneh

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی

درخواست بد!

پارامتر های درخواست شما نامعتبر است.

اگر این خطایی که شما دریافت کردید به وسیله کلیک کردن روی یک لینک در کنار این سایت به وجود آمده، لطفا آن را به عنوان یک لینک بد به مدیر گزارش نمایید.

برگشت به صفحه اول

Enable debugging to get additional information about this error.