ماجرا‌های من و دوستم ۳

 نو+کتاب | ماجرا‌های من و دوستم

3- قصه عادت‌ها

 راستش من خیلی کم فیلم می‌بینم. اگر فراری‌تان نمی‌دهد باید بگویم زیر سر کتاب‌هاست. همیشه آنقدر خواندن برایم لذت‌بخش بوده که با تماشاکردن غریبه شده‌ام. اگر درباره یک شخصیت یا اتفاق زیاد خوانده باشم، هیچ‌وقت نمی‌توانم فیلمش را نگاه کنم. تصاویر اذیتم می‌کند. توی لنز دوربین انگار آدم‌ها و اتفاقات کوچک شده‌اند، تک بعدی شده‌اند. توی ذهن من آن آدم یک دنیاست، آن اتفاق هزار زاویه ریز کوچک و بزرگ دارد که کلمه‌ها نشانم داده‌اند. دوربین نمی‌تواند درش بیاورد. پلانی که کارگردان چیده و فیلمبردار گرفته زمین تا آسمان با آنی که من از پشت لنز کتاب دیدم، فرق می‌کند. معمولی‌تر و ساده‌تر است.

 به زندگی‌نامه شخصیت‌ها که می‌رسد، هیچ بازیگری انگار خوب نیست. از عهده نقش برنمی‌آید. من آن آدم را با همه جزئیات پشت خطوط کتاب‌ها دیده‌ام و حالا این که صفحه تلویزیون نشان می‌دهد، هرچقدر هم خوب و حرفه‌ای، انگار فقط یک کپی تقلبی است. اذیتم می‌کند. دوباره پناه می‌برم به کلمه‌ها. به دنیای وسیع پنهان پشت جوهر کلمه‌ها.

اما خیلی فیلم‌ها هستند که دوست دارم نگاهشان کنم. جایزه گرفته‌اند، دوستانم تعریفش را می‌کنند، همه درباره‌اش حرف می‌زنند. و من به جای اینکه لپ‌تاپ را باز کنم و آن دکمه کذایی پخش فیلم را بزنم، برای دیدنش هی امروز و فردا می‌کنم. آخر سر هم بعد از چندماه مجبور می‌شوم مچ خودم را بگیرم و به زور بنشانم پای صفحه نمایش. مثل یک وظیفه اجباری: باید ببینی. اوضاع غریبی است؛ می‌دانم. مشکل اینجاست که به تماشا کردن عادت ندارم.

 برای همین است که کتاب‌نخوان‌ها را خوب درک می‌کنم. من با دیدن غریبه‌ام، آن‌ها با خواندن. من از تصاویر فرار می‌کنم، آن‌ها از کلمه‌ها. مشکل هردومان یک چیز است: عادت.

 حالا چرا خودم را مجبور می‌کنم که فیلم ببینم؟…

#رفاقت_ماندگار

 برای خواندن متن کامل به سایت یا #نرم_افزار_موبایلی نو+جوان مراجعه کنید ?
https://nojavan.khamenei.ir/showContent?text&ctyu=19759

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی
This is a captcha-picture. It is used to prevent mass-access by robots.