فاطمیون
یاس بوی حوض کوثر می دهد عطر اخلاق پیمبر می دهد ....
یاس بوی حوض کوثر می دهد عطر اخلاق پیمبر می دهد ....
#گزارش | نوجوان ایرانیم، لشکر سلیمانیم…!
یک روز خاطرهانگیز از گردهمایی 30 هزارنفری دانشآموزی
در بزرگ و آبی مقابل صورتت باز میشود و گلدستهها پیش چشمت خودنمایی میکند، اشعهی طلایی خورشید توی وسعت مصلا پهن میشود و نسل سلیمانیها یکییکی از راه میرسند. دختران و پسران حاج قاسم بیخیال سرمای زمستان توی صحن میدوند و باد میان پرچمهای سه رنگ و بیرقهای زردرنگ لبیک یا حسین میدود.
اینجا هوا، هوای بهار است. مثل همان روزهای بهمن 1357 که ثمره تلاش یک کشور در نیمه بهمن به بار نشست و خاندان ویرانی برای همیشه به دوردستها کوچ کرد. 16 بهمن 1398 اما شکل دیگری دارد. لشکر سلیمانی از راه رسیده است. همانهایی که آینده سرزمینمان در دستانشان نشسته است و بر پیشانی سربندشان «من سلیمانیام» نقش بسته است.
اتوبوس مدرسه میایستد، بچههای یکییکی پیاده میشوند، دخترک ریزنقش باعجله دست در کولهاش میکند و تند و تند سربندها را میان همکلاسهایش تقسیم میکند. بچهها برای هم سربندهای سرخرنگ را میبندد و بهصف برای حرکت به سمت شبستان مصلای امام خمینی رحمتالله علیه به راه میافتند.
میپرسم تو یک سلیمانی هستی!؟ و فاطمه جواب میدهد: «من سلیمانی هستم، تو سلیمانی هستی، او سلیمانی است…قدم تند میکند که از همکلاسیهایش عقب نیفتند. بلند میپرسم مگر دخترها هم میتوانند سلیمانی باشند؟ با تعجب و کمی اخم نگاهم میکند و جوابش محکم و شُک کننده است…«مگر مردها نمیتوانند زینبی باشند؟» برای اینکه پاسخش غافلگیرم نکند ذهنم را جمعوجور میکنم و میگویم: «چطور باید سلیمانی شد؟» برمیگردد…نگاهم میکند و میگوید: «سلیمانی شدن به مرد و زن بودن نیست. به غیرت و همت است! همت درس خواندن و غیرت دفاع از کشور…تازه دفاع که همهاش نظامی نیست. دفاع از فرهنگ، از دین، از حجاب و عفاف…وقتی اینطور به زندگی نگاه کنی میشوی سلیمانی، میشوی همت، میشوی حججی….
برای خواندن متن کامل به سایت یا #نرم_افزار_موبایلی نو+جوان مراجعه کنید ?
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط رخشاني زابل در 1398/11/20 ساعت 12:42:00 ق.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |