فاطمیون
یاس بوی حوض کوثر می دهد عطر اخلاق پیمبر می دهد ....
یاس بوی حوض کوثر می دهد عطر اخلاق پیمبر می دهد ....
#خواندنی | از دیروز تا فردا
وقتی دانشآموزها، مدرسه را به دست میگیرند…
5️⃣ قسمت پنجم
در روزهایی که دفتر باشگاه گرمترین روزهای خودش را میگذراند و پر شده بود از شور و شوق و حرارت، یکی از کارهای هر روزه ما ایدهپردازی بود. جلسههایی که در زنگهای تفریح میگذاشتیم باعث شده بود تا قدم به قدم نمایشگاه را طراحی کنیم و آماده اجرا شویم.
هر کدام از بچهها علاوه بر مسئولیت خودش، یک غرفه را هم انتخاب کرد تا علاوه بر روایت، در تامین محتوای غرفه هم به سیاوش کمک کند. علی، غرفه «دیروز» را انتخاب کرد، من غرفه «امروز» و سیاوش هم غرفه «فردا». قرار شد جواد هم در کار همه غرفهها کمک کند.
علی، در غرفه دیروز به تاریخ پهلوی و آنچه باید در موردش بدانیم میپرداخت؛ دقیقا همان دلیلی که ایده ایجاد باشگاه دوآتیشهها را به وجود آورده بود. اتفاقا خود علی بهترین گزینه برای این غرفه بود. قرار شد بدون تعصب و منصفانه در مورد عملکرد اقتصادی و اجتماعی حکومت پهلوی تحقیق کند. سیاوش هم به خاطر مسئولیتش که همان تولید محتوا بود به علی کمک میکرد.
در غرفه امروز که به من سپرده شده بود، هدف، بررسی دستاوردهای انقلاب اسلامی بود. به علاوه جواب دادن به شبهههای ذهنی بچهها مثل این که چرا شعار مرگ بر امریکا میگوییم؟! غرفه فردا به نقشه راه و مسیر آینده توجه میکرد. این که چه مسیری پیش روی ماست و قرار است کدام طرفی برویم؟ این که چه اهدافی را در آینده دنبال میکنیم؟
قرار بود ما غرفههای جذابی ایجاد کنیم و جواد به همه کمک کند تا در جریان جزئیات غرفهها قرار بگیرد و بتواند خوب تبلیغ کند و بچهها را به دیدن نمایشگاه تشویق کند.حالا بیشتر وقت و تمرکزمان را روی تولید محتوا گذاشته بودیم.
البته بعضی وقتها هم مشکلاتی پیش میآمد. مثل آن روز که جواد و سیاوش به جان هم افتادند و یک دعوای درست و حسابی کردند…
برای خواندن ادامه این ماجرا به سایت یا #نرمافزار_موبایلی نو+جوان مراجعه کنید ?
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط رخشاني زابل در 1398/11/21 ساعت 11:39:00 ب.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |