پدیده‌ی طلاب بدون عبا و عمامه  (بخش دوم)

 پدیده‌ی طلاب بدون عبا و عمامه
2️⃣ روایتی از حضور بانوان طلبه در دیدار رمضانی طلاب با رهبر انقلاب (بخش دوم)

 یکی از خادم‌ها اشاره کرد که می‌توانم بروم ردیف جلو. دلم با صف‌اول‌های مقام و مسئول نبود اما دو سه آشنا از طلاب سطح دو و سه از استان‌های گلستان، کرمان و قم در ردیف‌های ابتدایی می‌بینم و خیالم راحت می‌شود تافته‌ی جدا بافته نیستند. خانم جوان دیگری سمت راستم جاگیر می‌شود. با دو چفیه سیاه سفید و عسلی رنگ و تعدادی سربند و تسبیح. دیروز ظهر از اهواز راه افتاده و امروز صبح رسیده…

 در میانه هیاهوی جمعیت و شعارها و تپش قلب‌های منتظر، حضرت آقا از پشت پرده آبی به جایگاه وارد میشوند، همان لحظه که سیلِ جمعیت می‌بارد، باریدنی. بعضی به هق‌هق افتاده‌اند و دستمال‌های مچاله توی دستشان بیشتر می‌شود. آقا به نشانه سلام، دعوت به آرامش یا تشکر دست بلند می‌کنند و نگاهشان میان جمعیت می‌چرخد. خانم سمت چپ با انگشتر عقیق ساده‌اش مقتدرانه دست راستش را جوری بالا می‌گیرد که مطمئنم معنایی جز لبیک نداشت. ده دقیقه‌ای زمان می‌برد تا شور جمعیت آرام بگیرد و ریزریز صدای نفس‌های عمیق پس ازگریه هنوز به گوش میرسد.
 نفر سومی که صحبت میکند، خانم صدیقه بهرامی است طلبه سطح چهار از استان گلستان و با موضوع جایگاه اجتماعی خواهران طلبه. مجری پیش از دعوت ایشان «از دامن زن مرد به معراج می‌رودِ» معروف را می‌خواند و از جمعیت صلوات می‌گیرد. خانم بهرامی از چگونگی تعریف جایگاه اجتماعی بانوان طلبه می‌پرسد. اینکه مجامع فرهنگی چقدر از ظرفیت‌های آنها اطلاع دارند و آیا سازوکارهایی برای اعتبار‌بخشی به طلاب خواهر و شناسایی آنها انجام شده؟ نقطه ثقل صحبت‌ها، تعبیر به‌یادماندنی رهبر انقلاب در «پدیده» خواندن خواهران طلبه است.

 زمان خانم بهرامی به اتمام میرسد و به رسم افرادِ سابق، برای عرض ادب و احترام و احیاناً صحبتی خصوصی‌تر نزدیک جایگاهی که با پنج پله از زمین فاصله گرفته می‌رود. آقایان عمدتاً بالای جایگاه می‌روند، زانو می‌زنند و صحبت رودررو با حضرت آقا قسمتشان می‌شود. ولی خانم بهرامی فقط تا کنار پله‌ها خودش را رساند. لجنه کوچکی از چند دختر طلبه‌ی صاحب‌نظر پشت سرم فعال می‌شود: «چرا بالا نرفت؟» «خب خیلی نزدیک می‌شه دیگه» «می‌رفت عباشو ببوسه» «من که آرزو دارم برم» موقع خروج از خانم بهرامی پرسیدم چه گفتید به آقا؟ درد دلی از سیل استان گلستان و التماس دعایی که نمی‌شود نگفت.

 نوشته‌ی خانم عطیه کشت‌کاران، طلبه‌ی سطح سه جامعةالزهرا و دانشجوی دکترای فلسفه دین دانشگاه تهران
مطالعه متن کامل: yon.ir/YTcaj

 @Khamenei_Reyhaneh

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی

درخواست بد!

پارامتر های درخواست شما نامعتبر است.

اگر این خطایی که شما دریافت کردید به وسیله کلیک کردن روی یک لینک در کنار این سایت به وجود آمده، لطفا آن را به عنوان یک لینک بد به مدیر گزارش نمایید.

برگشت به صفحه اول

Enable debugging to get additional information about this error.