فاطمیون
یاس بوی حوض کوثر می دهد عطر اخلاق پیمبر می دهد ....
یاس بوی حوض کوثر می دهد عطر اخلاق پیمبر می دهد ....
من چادری نبودم؛ ولی…
روایت اختصاصی ریحانه از دیدار #خانواده_شهدا با رهبر انقلاب
قسمت سوم
هرکس وارد حسینیه میشد تا جایی که میتوانست میرفت جلو تا آقا را از نزدیک ببیند. مادرشهیدی را دیدم که سربند سبز یازهرا زده بود و به تذکر خدام گوش نمیداد که جلوی حسینیه جا نیست. زیرلب غرولندی کرد و لنگ لنگان رفت جلو. بالاخره هم توی یک ذره جا نشست!
آقا رأس ساعت ده توی حسینیه بودند. این وقت شناسی را قبلا هم از آقا دیده بودم. همه از جا بلند شدند و رفتند به سمت جلو. من اما سر جایم ایستادم. تجربه نشان میداد اگر زود ننشینم بدون جا میمانم. آقا به جمعیت تفقدی کردند و زود نشستند. اما مردم نمینشستند و همچنان شعار میدادند، همان شعارهای همیشگی ما اهل کوفه نیستیم و هیهات مناالذله. همان شعارهایی که شاید برای بقیه شعار بود ولی فرزندان این جماعت ثابت کرده بودند که اهل عملاند و نه حرف و شعار.
توی این جابجاییهای قبل از نشستن همان دخترک توی صف کفشداری نشست کنارم. چشمهایش خیس بود. اهل اهواز بود و هجده ساله. هم پدر بزرگش شهید بود و هم داییاش. به چشمهای خیسش اشاره کردم که “تا حالا خوش گذشته؟” گفت “آخه من اهل این چیزها نیستم. شاید سالی یک بار گریه کنم. اون هم ماه محرم.” همانطور که حرف میزد از نقش تتو شده روی انگشت دستش پرسیدم. سرش را پایین انداخت و گفت “من چادری نبودم. اصلا مذهبی نبودم.” قرآن شروع شده بود. خواستم تا بقیهاش را تعریف کند. صدایش را پایین آورد. شمارهاش را داد و گفت “تماس بگیر تا مفصل برات بگم.”
بعد از قرآن، حاج محمود کریمی رفت پشت تریبون که در سمت راست جایگاه و رو به خانمها بود. مداحیاش را با دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند شروع کرد و وصلش کرد به فاطمیون و حیدریون و زینبیون. مادران شهدا گریه میکردند، ریز ریز، بیصدا. مداحی که به نام حسین (ع) رسید هق هق بعضیها بلند شد. اشک توی چشمانم جمع شده بود ولی خودم را سفت نگه داشتم.
آقا که شروع کرد طوفان جمعیت آرام گرفت و کل جماعت چشم و گوش شد. گاهی از گوشه و کنار صدای گریه بچهای میآمد که زود آرام میشد.
آقا به همه شهدا سلام داد. همانها که عندربهم یرزقوناند، همانها که مصداق آیه روی پرده بالای سرش بودند:” فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجَاهِدِينَ عَلَى الْقَاعِدِينَ أَجْرًا عَظِيمًا”
بعد به خانواده هایشان صلوات فرستاد. همانگونه که خدا بر ایشان سلام و درود میفرستد.
ادامه دارد…
نوشته خانم افروز مهدیان
@Khamenei_Reyhaneh
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط رخشاني زابل در 1397/10/03 ساعت 08:06:00 ب.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |