دلتنگ‌ام؛ اما راضی‌ام

 دلتنگ‌ام؛ اما راضی‌ام

 روایت اختصاصی ریحانه از دیدار #خانواده_شهدا با رهبر انقلاب
 قسمت دوم

 سهل‌گیری در ورود خانواده شهدا به #حسینیه_امام_خمینی را در هماهنگی برای ورود خودم و کاغذ قلم همراهم هم دیدم. با خودم گفتم حتما گله و شکایت‌های نوبه پیش کار خودش را کرده؛ اما وقتی کاغذها و خودکارهای ردیف شده روی میز ورودی را دیدم توی دلم گفتم زهی خیال باطل!
 کاغذها را گذاشته بودند برای کسانی که احیاناً می‌خواستند نکته‌ای برای #آقا بنویسند و به ایشان برسانند. سرک کشیدم توی نوشته‌های بعضی که ایستاده بودند و تکه کاغذشان را گذاشته بودند روی دیوار و تند تند می‌نوشتند. “آقا جان #سلام…، #آقا_جان قربانت بشوم…” خلاصه هرچه دل تنگشان می‌خواست. یکی‌شان ازم پرسید “خانم تو را به خدا اینا رو خود آقا می‌خونه؟” نمی‌دانستم چه بگویم. به رویش لبخند زدم و گفتم “ان شاالله که می‌خونن!”
#حسینیه لب به لب پر بود. گاهی از بین آقایان کسی بلند می‌شد و شعری، دکلمه‌ای، چیزی می‌خواند یا شعاری می‌داد. بین آن همهمه و سروصدای بچه‌های کوچک که کم هم نبودند، درست و حسابی چیزی دستگیرم نمی‌شد. به زور خودم را رساندم توی یک ذره جا که به سختی می توانستم پایم را جابجا کنم.
 خانمها بچه‌های کوچکشان را توی بغل تکان تکان می‌دادند و شعار “ای پسر فاطمه منتظر تو هستیم” سر می‌دادند. #مادر شهیدی به سختی خودش را نشاند کنارم. معلوم بود پا درد اجازه نمی‌دهد به راحتی روی زمین بنشیند. همین که دید دارم تندتند می‌نویسم. سرصحبت را باز کرد و از دوتا پسر شهیدش تعریف کرد که یکیشان را سی و سه سال پیش داده بود و آن یکی را سه سال پیش. وقتی گفت هنوز که هنوز است پیکر شهید مدافع حرمش را نیاورده‌اند صورتش غرق اشک شده بود. #گریه و #لهجه_آذری نمی‌گذاشت نصف حرف‌هایش را متوجه بشوم. در کلامش صلابتی بود که باورم نمی‌شد سه تا پسر دیگرش جانباز باشند و دوتای دیگرش هنوز توی سوریه می‌جنگند. یکی از پسرهایش را دو سال بود که ندیده بود. وقتی پرسیدم دلتنگ نمی‌شوی؟ آه بلندی کشید و گفت “زیاد. اما راضیم. خیلی هم راضیم. ده تا پسر دیگر هم داشتم می‌دادم به راهش.”
 دوربین بین جمعیت می‌چرخید و #فرزندان_شهدا با سربندهای ” #یا_حسین” و “کلنا عباسک یا زینب” سوژه‌های خوبی برای شکار بودند. دوربین تا آمد روی پسر سه چهار ساله‌ای که کنارم نشسته بود با صدای تودماغی، اما شیرینی بلند فریاد زد “مگ بر آمریکا. مگ بر آمریکا". جمعیت دوروبرمان زدند زیر خنده و تکرار کردند مرگ بر آمریکا.
ادامه دارد…
نوشته خانم افروز مهدیان

 @Khamenei_Reyhaneh

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی

درخواست بد!

پارامتر های درخواست شما نامعتبر است.

اگر این خطایی که شما دریافت کردید به وسیله کلیک کردن روی یک لینک در کنار این سایت به وجود آمده، لطفا آن را به عنوان یک لینک بد به مدیر گزارش نمایید.

برگشت به صفحه اول

Enable debugging to get additional information about this error.