فاطمیون
یاس بوی حوض کوثر می دهد عطر اخلاق پیمبر می دهد ....
یاس بوی حوض کوثر می دهد عطر اخلاق پیمبر می دهد ....
باغبان صبور باغ امید
روایت اختصاصی ریحانه از فعالیت بانوان در مناطق آسیبدیده از سیل
? امید چیزی نیست که بتوان آن را از جایی خریداری نمود و جایی انبار کرد.
امید یک دفعه خودش به صورت خودجوش از زمین و آسمان نمی بارد.
امید حتی خودش پا هم ندارد تا بین بقیه بگردد و ما را پیدا کند.
? امید را باید پیدا کرد باید ساخت باید ایجاد کرد. بذر امید در وجود همه ما هست باید کاشته شود، آب بخورد و نور به او بتابد و دست آخر برایش حوصله کرد تا جوانه بگیرید.
در #پلدختر یک نفر داشت بذر امید را میکاشت تا نهالش درختی تنومند شود که زیر سایه اش مردم شهر در امان باشند.
? همان کسی که چند ده برگه را پرینت گرفته بود با این متن «غصه نخور همشهری خدا بزرگه» و با حوصله میچسباند به در و دیوار شهر و مرکز بهداشت. از رنگ روی جوهر برگه های درون دستش هم میشد فهمید که پیرینتر بیچاره را تا جان داشته دوانده.
خانم ام البنین آب سری 35 ساله، مثل باغبانی صبور، امید در شهر میکاشت.
کارشناس مامایی که اهل پل دختر بود و سیل مغازه شوهرش را از روی زمین محو کرده بود. مغازه ای که خودش میگفت تمام زندگیمان بود.
? در مرکز بهداشت بیشتر حواسش به خانمهای باردار و نوزادان بود گرچه در این شرایط هرکاری از دستش بر میآمد در کنارش انجام میداد.
? از او درباره وضعیت زنان باردار شهر پرسیدم، جوابش نشان از بعضی پیش بینی های قبل از سیل میداد. میگفت قبل از سیل تعدادی از زنان باردار پر خطر را شناسایی کردیم و فرستادیم آن سمت شهر تا اگر سیل پل را خراب کرد و راه ارتباطی خراب شد این ها در امان باشند.
? خانم آب سری با اینکه از بعضی مسئولین دل پری داشت اما زبانش از انصاف دور نمیشد و دائم ورد زبانش تقدیر از مردم و نیروهای امدادی بود.
میگفت روحیه مردم الان خیلی خوب نیست! به کاغذ در دستش اشاره کردم و پرسیدم: پس یعنی اینها شعار است؟! گفت: «نه ما امیدمون به خداست ان شا الله خودش درست میکنه.»
? خانم آب سری جدا از ماما بودنش به نظر من باغبان پل دختر بود. زنی که با دست های خالی اش سعی داشت بذر امید را در دل گل و لای حاصل از سیل بکارد و از من قبول کنید کار او از هزاران تصمیم نهاد های مدیریت بحران این کشور، حساب شده تر و درست تر بود.
@khamenei_reyhaneh
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط رخشاني زابل در 1398/01/18 ساعت 11:37:00 ب.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |