فاطمیون
یاس بوی حوض کوثر می دهد عطر اخلاق پیمبر می دهد ....
یاس بوی حوض کوثر می دهد عطر اخلاق پیمبر می دهد ....
ماجراهای راستین
۳_ قسمت سوم | سفره دهشین!
با این شرایط به وجود آمده، طبیعی است که برای چیدن سفره هفتسین، باید به همان تعداد سینهای باقیمانده در خانه اکتفا کرد. تنها سین باقیمانده در منزل ما عبارت است از: سرکه. البته این سوال در ذهن من به وجود آمده است که در هفتسین باید کدامیک از سرکه های سیب، انگور، خرما و یا سرکه دیگری انتخاب کرد؟! یعنی اصولا نوع سرکه در چیدمان سفره هفت سین، چه تاثیری دارد؟ با این حال مأموریت جفتوجور کردن سینها و تزئین سفره برعهده من و مریم است. هرچند که سلایق اینجانب و خواهر بزرگوارم نه تنها شبیه یکدیگر نیست بلکه در بسیاری از موارد در تناقض آشکار است.
باباجان، هرسال تاکید ویژهای دارد که سفره هفتسین باید ساده باشد. من و مریم هم نهایت تلاشمان را برای سادگی این سفره به خرج میدهیم منتهی به خاطر اختلاف سلیقه، غالبا سفره هفتسین خانه ما شباهت عجیبی به ترشی هفتِ بیجار پیدا میکند. بابا هم وقتی با این پدیده روبرو میشود، میگوید:«عزیزای دلم! گفتم سفره ساده باشه، نگفتم که اینقدر عجیب و غریب باشه! الان این کاسه سیمان اینجا چکار میکنه؟»
امسال اما ماجرا خیلی فرق میکرد. من و مریم باید برای نبودن سینها فکری میکردیم. مریم خانم دو سه روزی را در فضای مجازی به دنبال ابتکار جدیدی میگشت و یا تلفنی از مشورت دوستانش کمک میگرفت. من هم چندبار به فضای مجازی سر زدم؛ اما چیز دندانگیری پیدا نکردم. برای همین رفتم سراغ گزینه مذاکرات تلفنی.
متأسفانه اولین مخاطبی که به ذهنم رسید، سیاوشخان رفیق همواره در دسترسم بود. سیاوش با همان بوق اول تلفن را برداشت و گفت:«بَه! آقا راستین، چه خبرا؟ خوبی؟ ما هم خوبیم. توی جادهایم داریم میریم شمال.» همین یک خط احوالپرسی سیاوش، انواع و اقسام سوالها را برایم بهوجود آورد. اولا که این موجود چطور میتواند بعد از ماجرای تلویزیون، اینقدر با آرامش صحبت کند؟ دوما، مگر من پرسیدم که شما الان کجا هستید که بیمقدمه فرمودید«توی جاده شمالیم». سوما، مگر قرار نیست امسال عید، همه در خانه بمانیم تا «کرونا» شرش را بکند و برود؟ به دلیل اینکه می دانستم مکالمه من و سیاوش، عزیزان مخابرات را برآن میدارد تا خط یکی از ما دو نفر را به خاطر طولانی شدن صحبتهایمان قطع کنند، تصمیم گرفتم که تنها سوال سوم را با رکورد دار بیشترین زمان مکالمه در خاورمیانه درمیان بگذارم. آقا سیاوش در پاسخ فرمودند:«ای بابا! ما که از ماشین پیاده نمیشیم.» ترجیح دادم که در اینباره بیشتر صحبت نکنم اما از همین تریبون اعلام میکنم که بهتر است عوامل زحمتکش وزارت بهداشت، سیاوشخان را به عنوان عامل گسترش کرونا در قرنطینه نگهداری کنند. شک ندارم که با این کار جلوی گسترش کرونا در اروپا نیز گرفته میشود…
برای خواندن ادامه این ماجرا به سایت یا #نرمافزار_موبایلی نو+جوان مراجعه کنید ?
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط رخشاني زابل در 1399/01/02 ساعت 11:34:00 ب.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |